به ياد قيصر امين پور و آقای بهجتی ( شفق)
داغ شاعر
================
شبم به داغ تو شاعر ، چه سرد و ديجوراست! ... زبسکه ديده برايت گريست بی نور است!
هـزار حيف ! بـهارت خـزان به يغما برد ! ... غـزل بدون تو امروز بي شر و شوراست!
(چه زود ديرشود )وقت و رسم باغ است اين! ... گلابـگـير که گل زود چيد معذور است !
به آه ، هرکه تو را ديده بود با خود گــفت ... چو اشک،شربت شيرين بکام ما شوراست!
از آن زمان که تو را خاک سرد بستر شد ... هـزار قــيد تاسّـف مـلازم گور است!
رسيد موج غـمت تا به بيکـرانه ي شعر ... و از تــراکم افسوس واژه رنجور است!
روانه مرثيه ها بين غــروب و در پايـيز ... براي تعـزيت ، (قـيصر امين پور) است!
هنوز داغ دل از هجرت (شفق) ما را ست ... بسا که روح وی از بزم شعر مسرور است
به انقلاب و به فرهنگ هرکه خدمـت کرد ... يقين به نـزد خداوند خويش ماجور است!
صفات مـردم نيکو هر آنچه (بيکی) گفت ... به خود اراده ندارد به گفته ﻣﺄ مور است
اكبر علي بيكي
يزد
يزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 12,ژانویه,2025